آخرین نفس صنایع/ مرگ تدریجی کسب و کارها در خاموشی

صنعت ایران سال‌هاست که بیمار است. این بیمار نفس‌های آخرش را می‌کشد؛ بیماری مزمنی که پزشکانش او را جواب کرده‌اند و صاحبانش، درمانده از اینکه دیگر چه نسخه‌ای برای بهبود آن بپیچند.
قطع‌ بی‌برنامه برق و آب، رکود، تورم، تحریم و تازه‌تر از همه، تعطیلی‌های ناگهانی، این بیمار رنجور را در وضعیت اورژانسی قرار داده است. کارخانه‌داران، اصناف و بازاریان همه یک صدا می‌گویند: اقتصاد ایران نفس‌های آخرش را می‌کشد. اما چرا کسی صدای این بیمار بدحال را نمی‌شنود؟

صنعت ایران در طوفان تحریم و نوسان: از نفس‌نفس زدن تا کما

برای اینکه بدانیم تصویر واقعی این بیماری که صنعت به آن مبتلا شده چیست، پای صحبت فرشید شکرخدائی، رئیس کمیسیون سرمایه‌گذاری و تامین مالی اتاق ایران نشستیم. او، با نگاه کلان، روایتی جامع از صنعت ایران در یک سال گذشته ارایه می‌دهد؛ سالی پر از تناقض، فشار و تغییرات ناگهانی.

رئیس کمیسیون سرمایه‌گذاری و تامین مالی اتاق ایران، صنعت کشور را در میانه طوفانی توصیف می‌کند که از همه سو فشار می‌آورد: صنعت ایران در سال‌های اخیر با مجموعه‌ای از تحولات پیچیده و متناقض روبه‌ رو بوده؛ از تحریم‌ها و نوسانات ارزی گرفته تا مشکلات انرژی و تغییرات تقاضا. حالا هم جنگ ۱۲ روزه همه این زخم‌ها را عمیق‌تر کرده است.

شکرخدائی توضیح می‌دهد: نخستین مساله، تغییرات شدید در زنجیره تامین مواد اولیه بود. از حمل‌ونقل بین‌المللی تا محدودیت واردات قطعات استراتژیک، همه‌چیز قفل شد. طبیعی بود که صنایع وابسته مثل خودرو و لوازم خانگی بیشترین آسیب را ببینند، در حالی که صنایع پایه مثل فولاد یا پتروشیمی، که منابع داخلی داشتند، کمتر آسیب دیدند.

او به وضوح می‌گوید صنعت ایران، در سالی که گذشت، دیگر نمی‌توانست فقط با مدیریت داخلی مشکلاتش را حل کند؛ چرا که گره‌ها بیرون از مرزها زده شده بود.

به گفته شکرخدائی: عامل دوم فشارهای اقتصاد کلان بود. نوسانات ارز، تورم بالا و محدودیت‌های انرژی همه‌چیز را گران‌تر و سخت‌تر کردند. بعضی بنگاه‌ها مجبور شدند تولیدشان را کم کنند یا الگوی تولید را تغییر دهند. البته شرکت‌هایی که تنوع محصول داشتند یا بازار صادراتی در اختیارشان بود، بهتر دوام آوردند.

این تصویر، در واقع نشان می‌دهد اقتصاد ایران در برابر هر بحران، یکسان واکنش نشان نمی‌دهد؛ برخی صنایع به دلیل ماهیت ضروری‌شان (مثل غذا و دارو) پایدار ماندند، اما صنایعی مثل سیمان یا فولاد، در بعضی ماه‌ها دچار افت شدید ظرفیت شدند.

او ادامه می‌دهد: کاهش قدرت خرید مردم، تقاضا برای کالاهای بادوام مثل لوازم خانگی یا خودرو را به شدت کم کرد. اما تقاضا برای مواد غذایی یا اقلام ضروری حتی بالا هم رفت. این باعث شد تصویری ناهمگون از بازار به وجود بیاید. به بیان ساده‌تر، مردم دیگر توان خرید کالاهای بزرگ را ندارند، اما چرخ زندگی با کالاهای ضروری می‌چرخد.

بحران نیروی کار و مهاجران افغان

شکرخدائی یکی از مسایل پنهان اما جدی صنعت را هم یادآور می‌شود: خروج کارگران مهاجر افغان در برخی صنایع خلا بزرگی به وجود آورد. این نیروها بخش زیادی از کارهای سخت و تخصصی را به عهده داشتند. نبودشان به معنای کاهش سرعت و کیفیت تولید بود.

او البته می‌گوید برخی صنایع با آموزش داخلی یا مشوق‌های مالی سعی کردند این خلا را پر کنند، اما وابستگی به این نیروی کار همچنان یک نقطه ضعف باقی مانده است.

خبرهای تعدیل کارگران در رسانه‌ها زیاد شد. شکرخدائی این روند را اجتناب‌ناپذیر می‌داند: وقتی هزینه‌ها بالا می‌رود و درآمد پایین می‌آید، طبیعی است که اولین قربانی نیروی انسانی باشد. اما در صنایع تخصصی، کارفرماها به راحتی نیروهای ماهر را از دست ندادند. خروج یک نیروی کلیدی یعنی از دست رفتن تجربه و دانش سازمان.

موجودی‌های انبار؛ پر از کالاهای فروش‌نرفته

کاهش تقاضا از یک سو و نگرانی از توقف تولید از سوی دیگر، معمای موجودی را شکل داد: برخی شرکت‌ها موجودی را بالا بردند تا خط تولیدشان نخوابد، اما بعضی دیگر با انبارهای پر از کالاهای فروش ‌نرفته مواجه شدند. این موضوع مدیریت موجودی را به یک بحران جدی بدل کرد.

در پاسخ به پرسش اصلی که آیا صنعت ایران در حال «نفس ‌نفس زدن» است، او می‌گوید: بله، اما نه همه صنایع به یک اندازه. برخی هنوز سرپا هستند، برخی دیگر عملا به کما رفته‌اند. آنچه مسلم است، صنعت ایران بیش از هر زمان به اصلاحات بنیادی نیاز دارد.